سونوی ان تی
سلام وروزبخیر...
بلاخره روزسونوفرارسیدوواسه ساعت8شب نوبتم زده شد.بازهم هزاردلشوره
وخداخدا بازهم هزارنذرونیازبازهم من ومهدی ولحظه های انتظار...لحظه هایی که
تب وتاب واضطراب ولمون نمیکرد .اسمم روکه صدازدن انگاریه چیزی تووجودم اب
شد یه ضعف وسستی ازشدت استرس بهم دست داد تارفتم وسرتخت خوابیدم
ودکتراومدفقط دعا میکردم. خداروشکرهمه چی خوب بود ودکترراضی ازسونوی من
جنین روهم بهم نشون داد سرشو پاهاشودستشو صدای قلبشو...همون
موقع نفس راحتی کشیدم وگریه هاموقورت دادم واسه توخونه. الهی شکرت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی