من یه مامان منتظرم

روزازنو

سلام اینماه هم به نتیجه ای نرسیدیم خیلی تلخ گذشت بغضم تمام شبانه روزادامه داره تابه یادش میفتم اشکم سرازیرمیشه.گاهی وقتامیگم اشکال نداره ماه دیگه  محکم وقوی باشم ولی ناامیدی میادوسط حرفم میپره که اگه ماه دیگه وماههای دیگه هم نشد مثل گذشته چکارمیکنی لعنتی ولم کن افکارپلیدومنفی دست ازسرم بردار ان شالله میشه خدای من مهربونه میدونم اون داره نگام میکنه میدونم هرچندقطره های اشکمومیبینه هرچند میبینه بهش غرمیزنم ومیگم یادت ازم رفته توبی انصافی تومنوحساب ادم نمیکنی که به عجزولابم اعتنانمیکنی...همشوتمام وکمال میشنوه ولی نمیدونم اونجاتواون تقدریروسرنوشت من چی نوشتی کاش میدونستم که اینقدربی تابی نمیکردم درست مثل گنجشکی ام که به درودیوار...
22 مهر 1394

طلب بخشش

ساعت یک نیمه شبه وچشمای من بی خواب...به فکرگذشته ام گذشته ای که مثل برق وبادگذشت ه چه سختیاچه خوشیا چه دورانهایی که گذشت وگذشت ...یازده ساله منتظررحمت خدام  دلم واسه  خودم میسوزه ولی بازم ازحکمتش مطمئنم بازم ازخیرخواهیش مطمئنم.امشب چقدردلم گرفته کاش زودترتکلیفم مشخص بشه قراربودامروزپری بیادولی هنوزنیومده دلم وکمرم درده حالت روحیم خیلی پریشونه صورتم پره جوش شده و..تمام حالتهای زمان پری که هرماه تجربش میکنم خدایااین یه روزچقدرطول کشیدچقدرفکرای خوب وبداومدسراغم چه قدرامیدوارشدم وچندثانیه بعدش به کل ناامید ای دنیا ای روزگارچرامن؟؟ باورم نمیشه توتقدیرم این بوده که توحسرت یه بچه باشم گاهی وقتا شوکه میشم ومیگم این خودمم که مردم ب...
19 مهر 1394

بدون عنوان

سلام امروزجمعه ده مهرهست ویکهفته مونده به اینکه نتیجه اقدام اینماه چی میشه استرسم نسبت به قبلا کم شده ولی بازم نمیشه که ازفکرش دربیام مهدی شوهرم مدام میپرسه ازکارن ...عرشیا...روشنا ...: اسمای بچه های احتمالی دراینده:چه خبرومن بازم میخندم میگم هیچی مگه دست منه  ازانتظارجونمون به لب رسیده چقدره دیگه بایدمنتظرباشیم رونمیدونم ولی مجبوریم راهی نداریم ...
10 مهر 1394

شروع اقدام این ماه

جواب عکس رنگی رحمم رودیروزعصرواسه دکتربردم وگفت خداروشکرهیچ مشکلی نداری ومیتونی اینماه اقدام کنی واگه خدای نکرده باردارنشدی برام دارونوشت که ماه بعدش استفاده کنم.خدایاشکرت راضیم به رضای خودت اینماه هم چشم امیدم به کرم وعنایتته امروزروزعیدقربانه کلی پیام تبریک میاد خدایاکاری کن سال دیگه مثل این روزدامنم سبزباشه ومنم به یمن اجابتم حیوون قربونی کنم...خدای من بشنوصدایم ...
2 مهر 1394

انجام عکس رنگی

سلام امروزبلاخره بعدازیه هفت ه انتظارواسه عکس رنگی رفتم گفته بودن صبح زنگ بزنم ونوبت بگیرم خانم پشت خط گفت غذابخوروشیاف دیکلوفناک استعمال کن وساعت2ظهربیا منم چندقاشق غذاخوردم وازبس استرس داشتم لب به چیزدیگه نزدم شیافوهم چون توخونه نداشتم نزدم ورفتیم بسمت قتلگاه وانجاهفت خانم دیگه مثل خودم وامده بودیم که عکس بگیریم همه بدترازخودم اظطراب داشتن من نفرپنجم بودم رفتم وباتمام ترسی که داشتم انجامش دادم واومدم بیرون هرچنددرد داشت ولی تحملش کردم شایدم امپول مسکن وقرص مفنامیک باعث شده بود دردوکمتراحساس کنم به هرترتیب این مرحله روهم گذروندم منشی گفت مشکل خاصی نداری ولی بایدنشون پزشکت بدی حالاتافردابرم نتیجه روبه دکترتحویل بدم ببینم ایشون چی می...
30 شهريور 1394

اجابت دراه است

اینمدت کلی وبلاگهای مامانایی که مثل خودم انتظارنی نی رومیکشیدن وکلی غصه میخوردن رومرورمیکنم اینوبگم خداروشکراکثریتشون نی نی دارشدن وخدااوناروحاجت رواکرده ولی نکته قابل توجهش این بودهیچکسوندیدم اندازه من به تعدادسالهایی که من انتظارکشیدم اونم انتظارکشیده باشه ازیه طرف غمگینم وناراحت که چرامن بایدیازده سال غم بی فرزندی بکشم وچراااا من؟؟؟ ازیه طرف میگم امتحان سخت خداشامل همه کس نمیششه لابدیه چیزی درمن دیده که اینطوری امتحانم میکنه واین فکرباعث میشه به خودم دلداری بدم که نسترن بازم صبرکن صبرکن صبرکن...اجابت درراه است ...
27 شهريور 1394

رویای ناتمام

چندروزپیش فکرای جالبی اومدبه ذهنم اینکه ازبس انتظارکشیدم خسته شدم ازبس ازخداخواستم بهم نی نی بده بریدم خودم ازرورفتم ...داشتم فکرمیکردم اگه میشدومیتونستم برم عرش خدااونجایی که هیچکسوراه نمیدن  و ورودممنوعه برم اونجادرشوبکوبم اونقدربکوبم که نگهبانش بابداخلاقی دروبروم بازکنه منم بدون معطلی جلدی بپرم داخل وهرچی صدام کنن به روم نیارم وخودموبرسونم قسمت نی نیای منتظر اذن ورودبه دنیا ...برم نی نی خودموصدابزنم اونقدرصداش کنم که صدام بگیره دنبالش بدووام وببینم یه گوشه کزکرده وتوخودشه ازدوری مامان وباباش برم سمتشووبغلش کنم بگم انتظاربسراومدبدوبریم که مامان اومده دنبالت بیابریم خونمون دیگه ازعذاب دوری وهجرخلاص شدیم اونم بچسبه بهم محکم محکم و...
27 شهريور 1394