اولین سونوگرافی
سلام عزیز6میلیمتری وجودم
دیروزوقت سونوگرافی داشتم البته قراربودصبح فرداش بریم که بخاطراسترس
زیادطاقت نیووردیم ویکروزجلوترباکلی معطلی وروزدن نوبت گیرم اومد.توی
سالن انتظارازشدت نگرانی واظطراب داشتم دیوونه میشدم گاهی میگفتم این
همون کیسته بوده که باعث جواب مثبت کاذب شده یه بارمیگفتم خارج ازرحمیه یه
بارمیگفتم پوچه وای که قلبم داشت ازجاکنده میشدچه ساعتهای سختی روپشت
سرگذاشتم فقط خودم ومهدی وخدامون میدونست اون لحظه چی میکشیم
...تانوبن به من رسیدوفامیلم روصدازدن جونم به لب رسیدخلاصه.روی تخت که
درازکشیدم همچنان استرس ول کنم نبود دکترکه اومد وسیله روگذاشت یهودیدم
یه اخم کوچیک اومدتوصورتش ترسیدم نکنه خبری باشه بعد دیدم بلندگوی دستگاه
رومیخادروشن کنه اونجابودکه تقریبا خیالم راحت شدولبخندزدم صدای یه تپش قلب
میومدفکرکردم صدای قلب خودمه واسم هیجان نداشت نگو صدای قلب جوجوی
خودمه ازبس استرس زیادبودبدنم مرتب تکون میخوردونمیشدصدای قلبشوراحت
بشنوم دکتربهم گفت اروم باش تابتونی صداشوبشنوی منم خودموکشتم تاتونستم
یکم اروم بگیرم خیلی اون لحظه واسم سخت...خدایاشکرت شکرت که دعاهاموبه
درگاهت شنیدی.دکترگفت همه چیش خوبه بچتون وضعیتش عالیه وسن نی نی 6
هفته و4روزاعلام شد...تاالان که همه
چی خوب بود خدای مهربونم ازاین به بعدشم به خودت سپردمش خودت حافظش
باش یاحی یاقیوم